در جمهوری اسلامی رسیدگی به فاجعهء سینما رکس با اکراه و تردید بسیار و علیرغم مخالفت جناحی از حاکمان و در زیر فشار افکار عمومی دنبال شد. در دولت موقت، رسیدگی به پروندهء سینما رکس به عهدهء دادسرای عمومی آبادان بود. صرافی بازپرس این دادسرا نیز با اشکالتراشیهای کمیته و امام جمعه و اطرافیان او روبرو میشود و بالاخره پرونده به دادسراي انقلاب اسلامي آبادان احاله ميشود. اينجا زرگر دادستان انقلاب است. با او هم همکاری نمیکنند تا او استعفا دهد و بالاخره پس از مدتی پرونده به دادگاه ویژه به ریاست موسوی تبریزی فرستاده می شود (انقلاب اسلامی، 108، 19ـ 5 مهر 1364).در پنجم مرداد 59، دادستان دادگاه ویژه طی اطلاعیهای از مردم میخواهد تا هرگونه شکایت، شهادت یا مدرکی از متهمان توقیف شده و یا غایب، که اسامی آنها منتشر شده بود، دارند در اختیار دادستانی بگذارند. متهمان عبارت بودند از 25 نفر از مأموران شهربانی و ساواک، رؤسای ادارات و مقامات مختلف آبادان، صاحب و مدیر سینما رکس، در مجموع 31 نفر. همچنین خواسته شد هر کس هر اطلاعی دربارهء دیگر کارمندان سازمان آب، آتشنشانی، شهربانی و ساواک آبادان دارد، به دادستانی بدهد. اسامی اعلام شده عبارت بود از: حسین تکبعلیزاده ـ سرتیپ علیاصغر ودیعی، رئیس ساواک خوزستان ـ سرتیپ رضا رزمی، رئیس شهربانی آبادان (فراری)ـ سرهنگ محمدعلی امینی، معاون شهربانی آبادان ـ ستوان بهمنی افسر کلانتری مرکز ـ سرهنگ اردشیر بیات، رئیس سابق پلیس آبادان ـ مسعود حنیف، رئیس کلانتری مرکز در شب حادثه ـ سرگرد امینی آلآقا، افسر ضد خرابکاری و رئیس ادارهء اطلاعات شهربانی ـ سر پاسبان میراحمدی ـ سر پاسبان فاتح دریس ـ ستوان احیایی ـ علی نادری، صاحب سینما ـ حمید پایدان، سرایدار سینما ـ اسفندیار رمضانی، مدیر سینما ـ عبدالحسین قربانی، رئیس آتش نشانی ـ جبار اصل، معاون آتش نشانی ـ جوکار، تلفنچی آتش نشانی ـ شامری، کارمند آتش نشانی ـ عبدالصادق عوادیزاده، کارمند آتش نشانی ـ علیرضا حاج خدابخشی، کارمند آتش نشانی ـ ابراهیم اولیس پور، کارمند سازمان دفاع غیر نظامی ـ غلامرضا قهرمانی، کارمند سازمان دفاع غیر نظامی ـ بیژن صالحی، شهردار (فراری) ـ محمد زمردیان، رئیس فرهنگ و هنر ـ سید جلال سعیدنیا، فرماندارـ سعدی بابک جلیل افشار، عضو کمیتهء ضد خرابکاری ـ محمد حسن ناصری معروف به عضدی، عضو کمیتهء ضد خرابکاری (فراری) ـ نوذری معروف به رسولی، عضو کمیتهء ضد خرابکاری (فراری) ـ فرجاللـه مجتهدی، کارمند ساواک (غایب) ـ سرهنگ تیموری وثوقی ـ مهدی کمالالدین عزیزی، رئیس ادارهء آب آبادان (فراری).جلسات دادگاه در سالن سینما تاج که مخصوص کارکنان صنعت نفت است تشکیل میشود و به خواست و اصرار مردم و خانوادههای قربانیان، محاکمه بطور علنی صورت میگیرد. البته برای شرکت در جلسات باید قبلا کارت ورودي مخصوص را با دادن عکس و مشخصات کامل به دست آورد. جلسات مستقیماً از شبکهء تلویزیونی آبادان پخش میشود.اولین جلسهء دادگاه روز دوشنبه دوم شهریور 59 تشکیل شد. دادستان در کیفر خواست چند صفحهای خود خواهان اشّد مجازات یعنی اعدام متهمان شد. و بعد رئیس دادگاه حسین تکبعلیزاده، متهم ردیف اول، را احضار کرد. او بعد از معرفی خود به شرح چگونگی آتش زدن سینما پرداخت (به نقل از: مسببین واقعی فاجعهء هولناک سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟ص. 12).«من و فرجاللـه بذرکار و حیات در جلساتی که در مسجد قدس (فرحآباد سابق) با آقای محمد رشیدیان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتیم، صحبت میکردیم و قرار شد دست به کارهایی بزنیم [رشیدیان آموزگار بود و بعد از انقلاب اسلامی، نمایندهء مجلس شد. محمود ابوالپور دانشجوی سابق دانشکدهء نفت و رئیس آموزش و پرورش آبادان در بعد از انقلاب، عبداللـه لرقبا عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان، و هر سه از فعالان محافل مذهبی آبادان بویژه حسینیهء اصفهانیها و مسجد قدس بودند]. چند جلسه هم در «سیک لین» به منزل رشیدیان رفتیم. چون ما با رژیم شاه مخالف بودیم، میبایست کارهایی میکردیم. به اتفاق فرجاللـه بذرکار و حیات، مدتی قبل از آتشسوزی سینما رکس با مقداری بنزین سوخت هواپیما که عبداللـه لرقبا برای ما تهیه کرده بود به محل دفتر حزب رستاخیز که از مدتها قبل تعطیل بود رفتیم و با شکستن پنجرهء دفتر حزب بنزین را به داخل آن ریختیم و آنجا را به آتش کشیدیم. چون دفتر خالی و کسی هم در آن نبود و وسایل چندانی هم نداشت حریق زود خاموش گردید و سر و صدای آنچنانی هم در شهر ایجاد نکرد .هیچکس متوجه ما نشد و از آنجا دور شدیم. بعد از این کار تصمیم گرفتیم کاری کنیم كه سر و صداي زيادي به همراه داشته باشد. ما ميخواستيم كاري كنيم که مردم به خیابانها کشیده شوند. تا آنموقع در آبادان خبری از تظاهرات نبود. در جلساتی که مجددا ًدر مسجد قدس با آقای رشیدیان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتیم، قرار بر این شد که در یکی از سینماهای آبادان حریق ایجاد کنیم. بار اول سینما سهیلا را انتخاب کردیم. بعد از ارزیابی از موقعیت آنجا به دلايل زیر نقشهء خود را عملی ننمودیم: اولاً وجود درهای اضطراری در دو طرف سالن اصلی که به آسانی راه گریز به خیابانهای اطراف را داشت. و ثانیا ًبوفهء سینما طوری قرار گرفته بود که کارکنان بوفه، قسمت جلو را میدیدند و در ضلع دیگر باجهء فروش بلیت و مسئول ورود و کنترل بلیت به راحتی توقف ما
را برای انجام کار میدیدند و در داخل سالن نمایش در حضور تماشاچیان نیز امکان ایجاد حریق نبود. زیرا با اولین شعلهء آتش همهء تماشاچیان متوجه میشدند و میتوانستند از سالن به راهروها و از آنجا خود را به بیرون سینما برسانند و حریق به موقع خاموش شود و ما هم دستگیر شویم. در نتیجه بدون اینکه کاری انجام گیرد، هر یک از ما با در دست داشتن پاکتی که ظاهراً آنرا به صورت مواد خوردنی یا پسته و نوشابه در دست گرفته بوديم، در پایان فیلم از سینما خارج شدیم. بعد از این عدم موفقیت سینما رکس را ارزیابی کرده و تصمیم گرفتیم نقشهء خود را در آنجا پیاده کنیم».
آگوست 10, 2008 در 1:39 ب.ظ.
سلام عزيزم
پاينده ايران و ايراني
وبلاگ خوبي داري به وبلاگ من هم سري بزن.
من 2 روز يک بار آپديت ميکنم.
من را از نظر محترمت بي خبر نگزار.
آگوست 10, 2008 در 1:39 ب.ظ.
عجب دادگاهی و عجب پایانی؟؟!
آگوست 10, 2008 در 1:39 ب.ظ.
خواندم و سوختم….
سری بزن چون لینکت کردم عزیز.
آگوست 10, 2008 در 1:39 ب.ظ.
سلام و ممنون از مقاله جان سوز و جان گذارت. استفاده کردم و بیشتر آشنا شدم با مشکلاتی که پشت سر گذاشتیم. و می ترسم از مشکلاتی که در پیش خواهیم داشت بهرحال موفق و پاینده باشی یا علی مدد درود و 2صد بدرود.
نوامبر 9, 2011 در 5:12 ق.ظ.
طرز تفکر چماق بدستی و هوچیگری و زورگویی از اول در برابر طرز تفکر میهن دوستی و نیکوکاری و خیرخواهی قرار گرفت ما باید به یاد بیاوریم که با تکروی تنها باندهای جنایتکار تشویق میشوند
ما باید به عنوان یک ملت دست در دست هم گذاشته ریشه این قلچماق ها و لات های چاله میدانی را از سیاست و اقتصاد و مدیریت کلان ایران ریشه کن کنیم